در حال بارگذاری
بالا
-
-
-
نبودنت
نقشه ی خانه راعوض کرده است !
وهرچه می گردم
آن گوشه ی دیوانه ی اتاق را پیدا نمی کنم؛
احساس می کنم
کسی که نیست
کسی که هست را
از پا در می آورد ...
#گروس_عبدالملکیان
-
.
سفرهای تنهایی همیشه بهترند ،
کنارِ یک غریبه مینشینی
قهوه ات را میخوری ..
سرت را به پشتی صندلی تکیه میدهی ،
تا وقت بگذرد .
به مقصد که رسیدی
کیف و بارانی ات را بر میداری
به غریبه ی کنارت سری تکان میدهی و میروی
همین که زخمِ آخرین آغوش را
به تن نمیکشی ..
همین که از دردِ خداحافظی به
خود نمیپیچی ..
همین که تلخی یک بغض را ،
با خودت از شهری به شهری نمیبری ..
همین یعنی سفرت سلامت ...
-
.
ﺯﯾﺮ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏِ ﻧﻔﺲ ,
ﮐﻪ ﻧﺸﺎﻥﺍﺵ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺍﺳﺖ ..!!
ﺩﺭ ﻣﺤﻀﺮِ ﭼﻨﺪ ﻣﯿﺰِ ﺧﺎﻟﯽ ,
ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻣﯿﺰِ ﮐﺎﻓﻪ ﺭﺍ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ..
ﺁﻧﭽﻪ ﺟﺎﯾﺶ ﺧﺎﻟﯽ ﺳﺖ ﺗﻮﯾﯽ ,
ﻭَ ﺗﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩﯼ ﻋﻄﺮﺕ
ﮐﻪ ﺩﻭﺩ ﺑﺮ ﺣﺮﻣﺖﺍﺵ ﭼﺸﻢ ﺑﺴﺘﻪ ..
.
.
.
#کافه#سایه#تکراری
-
.
تنهایی تو را وا می دارد
تا اولین دری که باز شد
اولین آدمی که حالت را خوب کرد
بپذیری ...
تنهایی ...
گاه تو را در آغوش آدم هایی می گذارد
که تنهاترت می کنند ...
.
-
نمی خواهد چیزی بگویی ،
وقتی خطای خط خطی کردن فکرت را
هیچ کس گردن نمی گیرد !
زبان به کام بگیر ،
و آرام و عاشق و بی دغدغه ..
فرض کن خط خطی ها یک تابلوی پست مدرن اند ،
که لابد زیبایند بی آنکه تو بدانی چرا !
-
بازی مسخره ایست
زندگی
فکرش را بکن
یک عمر
تو را فراموش نکنم
بعد سر پیری
آلزایمر بگیرم
.
-
ماندن
اشتباهِ من بود ..
باید وقتِ آخرین خداحافظی ,
من اول شلیک میکردم !
هَدَر نکن گلولههایت را !
کفّارهی کدام گناهی مگر ..
که هرچه مینویسماَت ,
تمام نمیشوی ...
-
به وقتِ تنهایی :
مَرد ، زیرِ باران سیگار میکشد
زن، پشتِ پنجره .
اما، نه بارانْ مهم است ،
نه مرد، نه پنجره، نه زن .
مهمْ
تنهایی است ، که دود میشود !
-
هر چند در خیال ,
ولی نشسته ای روبه رویم
و خیره نگاهم می کنی ..
هیچ خیالی نمی تواند اینقدر واقعی باشد
اگر تو هم در همان خیال نباشی ...
صدایت توی گوشم می پیچد : بذار نگات کنم ، چقدر بزرگ شدی !
-
نه دیگر این اتاق کوچک ،
راضیام میکند ..!!
نه پنجرهای که یک وجب بیشتر ،
آسمان ندارد ...!!
جادهها هم که فقط به شهرها میرسند
دلم تنگ است برای ستارهها ،
برای سکوتِ ماه ،
چمدانی هم که ندارم ...!
وقتی رفتم ،
بگویید ..
پرندهیی بود که ،
پرواز را جا گذاشت و رفت ..
-
.
.
باید کوه شویم ،
هیچ کس برای خاطر ِ خاطرجمعی ما
از شانه هایش نمی گذرد !!
-
.
.
آنجا که دیگر
احساس میکنی خاطرهای نخواهی ساخت
خواهی مُرد !
زندگی چیزیست
میان ِ خاطراتی که ساختهایم ،
و خاطراتی که خواهیم ساخت ..
.
.
#زندگی#یا#مرگ
#انتخاب
-
گفت: دارم اینجا می پوسم،
باید از این خراب شده برم.
گفتم: کجا میخوای بری؟
گفت: نمیدونم، هرجا غیر اینجا.
"یه جای دیگه"
گفتم: واسه تویی که نمیتونی فراموشش کنی
هیچ جا "یه جای دیگه" نمیشه.
#بابک_زمانی
-
-
.
.
دستِ آخر
آن کلاه به سر ِ سیگار به لب ِ لعنتی
پیدا بشود باید
و باید
زندگی کنیم تمام فیلم ها را
اصلا هر چه می کشیم ،
زیر سر فیلم هایی ست
که نویسنده هایشان مُرده اند و نمی دانند
بذر چه نیازهایی را در ما کاشته اند .. بی آنکه در دنیا
ابری باشد
برای رویاندنشان !!
-
پدر بزرگ میگفت : " تصدقت ، زندهگی
همین است دیگر ..
: خیابانی را تا انتهاش بروی ،
و آخرش تابلوی خوشگلی
روبهرویت دربیاید که شمایلِ خوشگلتری رووش باشد ، شبیه « بیلاخ ! »
و زیرش نوشته باشد : راه را اشتباه آمدهای ، برگرد !
و تو دور بزنی برگردی ، که باز روبهرویت همان تابلوی خوشگل باشد
با همان شمایلِ خوشگلتر !
که زیرش نوشته : جاده یکطرفه بوده است !! زندهگی همین است دیگر ، تصدقِ جوانیت !...
.
.
-
برایم کتابی بخوان
کتابی که هر واژه اش عطر مخصوص دارد
و هر صفحه اش ابتدای بهار است
و هر فصل آن، شاخه ای از رسیدن
کتابی که بوسیدنت را
به باران بدل کند
و خندیدنت را
به دریای آرام...
برایم کتابی بخوان با سر انگشتانت...
....سلام دوستاان عزیزتر از جان
-
یاسمین جووون ...جیگر دایی :* یه روزشه :p
-
سلام تودلیا ... ولنتاینتون مبارک♥
-
امروز به پایان می رسد
از فردا برایم چیزی نگو
من نمی گویم :
فردا روز دیگریست
فقط می گویم :
تو روز دیگری هستی
تو فردایی
همان که باید به خاطرش زنده بمانم
-
از پوستم
صدای تو می تراود
بر پاهای تو راه می روم
با چشم تو شعر می نویسم
من که ام
به جز تو
که در رگ و پوستم نهانی و
نام مرا به خود داده ای.
-
باید شهردار میشدم
آنوقت
تمام کوچههای شهر را بنبست میکردم
از همان کوچههای قهر و آشتی
تا دیگر
هیچ قرار عاشقانهای بدون بوسه
به پایان نرسد...
-
آن روز
همان روز که آفتاب بالا آمده بود
دفتر مشق ما
هنوز خواب عصر جمعه را می دید
ما از اولِ کتاب و کبوتر
تا ترانه ی دلنشین پریا
ری را و دریا را دوست می داشتیم.
دیگر سراغت را
از نارنجِ رها شده در پیاله ی آب نخواهم گرفت
دیگر سراغت را از ماه...
ماهِ درشت و گلگون نخواهم گرفت
دیگر سراغت را
از گلدانِ شکسته بر ایوانِ آذرماه نخواهم گرفت...
-
نگاهت،
موسیقی بلند
یك پیانوی قدیمی
و دستان من همیشه
فالش می نوازد بی تو...
-
مبدا من تویی وُ من
مدام به خودم دور و نزدیک می شوم.....
-
دلتنگی
خیابان شلوغی ست
که تو در میانه اش ایستاده باشی
ببینی می آیند
ببینی می روند
و تو
همچنان ایستاده باشی...
-
بسیاری، عاشق
بسیاری، معشوق
عاشق و معشوق،
انگشت شماری.
#عباس_کیارستمی
-
گم شد
هر که
به دنبال تو گشت.
-
تو نیستی ..اما من برایت چای میریزم .. دیروز هم نبودی که برایت بلیت سینما گرفتم..دوست داری بخند ..دوست داری گریه کن و یا دوست داری ،مثل آینه مبهوت باش .. مبهوت من و دنیای کوچکم..دیگر چه فرقی میکند ..باشی یا نباشی ..من با تو زندگی میکنم
-
رادیـو میگوید :
هـوای شهر آلوده است !
بیـا
به هوای عاشقی برگردیـم .... !!
-
اصلا
مهم نیست
تو چند ساله باشی
من همسن و سال تو هستم...
مهم نیست
خانهات کجا باشد
برای یافتنت کافی است
چشمهایم را ببندم...
عشق پیچکی است
که دیوار نمیشناسد
.
-
آخرین قراری که با هم گذاشتیم
این بود:
دیگر سر راه هم
"سبز" نشویم
دیروز زیر باران
اتفاقی به هم بر خوردیم
سبز تر از همیشه دیدمت
اما من همچنان
پای قولم هستم
چرا که بعد از رفتنت
خشکیدم
-
عشق برای مردها همچون یک زخم عمیق می ماند !
به همین دلیل ، بی آن که چراییش را بدانند
از کسی که بیشتر از همه دوست دارند ، می گریزند !
آن ها از این زخم می هراسند
این دست خودشان نیست که بی دلیل ، همه چیز را ول می کنند و می روند !
-
آدمها به همان خونسردی که آمده اند
چمدانشان را می بندند
و ناپدید می شوند
یکی در مه
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و بی رحم ترینشان در برف ...
-
اینجا،تصویر حک شده از تو ... بر سلول های خاکستریِ دیروز ،هنوز بلند بلند حرف خودش را می زند!!مغز امروز من خالی ،خنک،گوشه گیر است... واین صدا مدت هایت که نباید بیاید..دست بردار از این تردستی !!من برای تعجب کردن هم ،حوصله ام نمیکشد..!!!!
-
مهم نیست که شانه هایت تجسم است...
و آغوشت خیال!
همه یادت اینجاست...
نگاهت...
صدایت...
خنده هایت...
دیگر چه میخواهم؟!!!
هیچ!
دستانت را در دستهایم جا گذاشتی...
نگاهت را در نگاهم...
و خیالت را در خیالم...
و من آرامم...
آرام تر از همیشه...
-
تا خورشید هست ،می خواهماز کوچه تانرد شوم ،هر روز ...وبهدیوار هایتان یاد اوری کنم،خودم را ... می خواهم فردا،که شب شاخ میشود... و پایم از این کوچه وحشت دارد ... دیوار خانه ات ،خوابم را ببیند..!!
-
بگذار هرچه نمی خواهند بگوییم ... بگذار هرچه نمی خواهیم بگویند... باران که بیاید از دست چتر ها کاری بر نمی آید ؛ما اتفاقی هستیم که افتاده ایم .....
-
آخرم را شنیدی اما ... در دلت هیچ التهابی نیست با تو مرگ و بدون تو مرگ است... عشق را هیچ انتخابی نیست!
-
آخرین ته سیگارهایم را درشیشه ای خواهم ریخت.. به دریا خواهم انداخت شاید ...در ساحلی دپر خاکستر لخظه هایم الهام بخش شعر کسی شوند که سالهاست واژه هایش در گلو گیر کرده است .
-
عجیب است که هروقت سیگار روشن میکنم چشمان تو به یادم می آید ...و من بعد از این همه سال سیگار کشیدن هنوز نمیدانم که سیگار آرامم میکند یا چشمان تو ...
-
پایم را روی مین گذاشته ام ..اگر تکان بخورم مرده ام ..باید همین جا که هستم بمانم تا آخر دنیا ...درست وضعیت سرباز جنگی دارم کنار تو و زیبایی ات ...
-
فرصت زیر یک سقف ماندن از دست رفت ... یا چتر باز نشد،یا باران بند امد