در حال بارگذاری
بالا
-
من فقط دیدم
دیدم زنی را که پشت پا زد به همه ی زندگیش وشد معشوقه
دیدم مادری را که به خواستگار دخترش چشم داشت
دیدم مردی را که از خرج بچه هایش زد وبرای بچه های معشوقه اش خرج کرد
دیدم شوهری را که زنش را کشت به جرم غذای سوخته
دیدم برادری که ایدال بود برای دختران مردم برای خواهرش هر چیزی بود جز برادر.
دیدم خواهری را که بریده بود واز زندگی وپرواز کرد به آسمان
دیدمو دم نزدم
میدانی من دخترم هر که هر کاری کرد خوب کرد ولی من زبان باز کنم گستاخ تعبیرمیشوم.
کبود میشوم زیر دستشان .
ولی کبودی بدن کجا وکبودی روح کجا
-
ترجیحم ،
خواندنِ کتابی است ،
که مرا به فردای دو هزار و چند ساله ی میلادی برساند ...
نه به آن دیروزِ هزار و چهارصد سال پیشِ هجریِ قمری ..
-
-
توی این سرزمین اگه صدقه رو داخل سطل زباله بندازیم زودتر به دست نیازمندها میرسه :(
-
اینهمه از زن گفتیم بزار یبار هم از مرد بگیم. کامنت اول
-
هیــچی نیستــــم !
حتــــی اونــقدر زن نیستــــم ، که عاشــــــــــــــــقم بشی...!
امـا کـــــــاش میـفـهـمیـــدی ،
مــن در بــرابــر هــــرزه هــای بـی احســـاسِ ایــن شهـــــر ِشــــلوغ
فقـــط یــه دخـــتـــــر ســـــــــاده ام . . . !
-
-
-
-
-
یواشکی زن شد
مادر یواشکی به پدر گفت:
بچه دختر است
یواشکی بزرگ شد
هر ماه یواشکی درد کشید
یواشکی عاشق شد
یواشکی مادر شد
حال یواشکی میخواهد آزاد باشد
افسوس که در سرزمین من
زن بودن تنها یک اتفاق یواشکی است ! . . @goodlady
-
-
روسری ات راسفت ببند،لباسهایت پوشیده باشد، آرایش نکن اگرراه دارد زیباهم نباش،دخترک پنهان کن خویش را،اینجاایران است،در دانشگاه هزاران خواستگارداری ولی تنها خواستگار یک شبند، درخیابان هزاران راننده ی شخصی داری امامقصدهمه مکان خالیست وبس!کمی که فکرکنی لرزه بربدنت مینشیند،دخترک اینجاچشمها گرسنه ترازمعده هاست،ازدیدمردم اینجااگر زشت باشی هرزه ای،اگر زیبا باشی فاحشه ای،اگراجتماعی برخورد کنی میگویند خراب است،اگرسرد باشی میگویند قیمتش بالاست،دخترک اینجازن بودن دل شیر میخواهداینجا باید مرد باشی تا بخواهی زن باشی
-
-
گاهی خسته میشوم ازمونث بودن..!؟ کمی آزادی میخواهم..
نه اینکه بخواهم گره ی روسری ام راشل کنم..نه..
روحم اسیرشده درباورهای پوچ مردایرانی.
ازاین همه مراقبت ازخودم خسته ام..
کمی مردانه...برادرانه مواظبم باش..
دلم میخواهدازخیابان نترسم
ازتنهای
ازبوق ماشین ها..
کوچه ی خلوت..
سنگ تهمت..
دلم لک زده برای آزادی..
آزادی ازچشمهای ناپاک..
کمی باور..
وفراراز قضاوت..
قضاوت..
میخواهم کمی لبخندبزنم..
ولی کسی به نجابتم شک نکند..
گاهی کمی مهربان باشم ولی کسی سواستفاده نکند.. دلنوشته یک بانوی ایرانی
دلم کمی رهایی میخواهد.
-
دختر است دیگر.
همان ضعیفه ای که بوی تنش مردانگی ات را زیر سوال برد.
دختر است دیگر.
همانی که فرق نیاز تو با او هرزگیست.
دختر است دیگر.
همان ناقص العقلی که تمامت را از چشمانت میفهمد.
همانی که همیشه چشمت به دنبال بهتر از اوست.
همان جنس دومی که برایش اولین و آخرینی.
همانی که وقتی پولداری تعویضش میکنی.
همان زیبای لطیفی که با تمام مردانگی ات روزی هزار بار اعتراف میکنی بدون او هیچتر از هیچی.
خودمانیم اگر زنانگی ما نبود مردانگی شما شایعه ای بیش نبود.
-
ﺭﻭﺡ ﮐﻪ ﺍرضــــاء ﻧﺸـــــــــــﺪ
ﺟﺴﻢ ﺑﻪ ﻫﺮﺯﮔـــــــــــــــﯽ ﺗﻦ ﻣﯿــــــــــــﺪﻫﺪ
ﮔﺎﻫـــــــــﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻔﺮﯾﺢ ﻫـــــــــــــﻢ ﮐﻪ ﺷﺪﻩ
ﺟﻨﺲ زن ﺭﺍ ﻟـــــــــــــــــــــــــــــــﻤﺲ ﻧﮑﻦ
ﻭﺭﻕ ﺑــــــــــــــــــــــــــــــــﺰﻥ
ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﯿﺨﯿـــــــــــــــﺎﻝ ﺳﻤﻔﻮﻧﯿﻪ ﺟــــــﯿﺮ ﺟـــــــــﯿﺮ ﺗﺨﺖﺧﻮﺍﺑﺖ ﺷـــــــﻮ
ﮔﺎﻫــــــــﯽ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﭼــــــــﻨﮓ ﺯﺩﻥ ﻻﺑﻪ ﻻﯼ
ﻣﻮﻫﺎﯾـــــــــــــﺶ ﺑﺎﺵ
ﺷﺎﯾــــــﺪ ﺑﻔـــــــــــــــــﻬﻤﯽ ﻻﺯﻡ ﺍﺳــــــــــــــــــــﺖ ﺭﻭﺡ ﻫﻢ
ﺍﺭﺿﺎﺀ ﺷــــــــــــﻮﺩ...!!!.......
-
حیا را که خوردم
آبرو را قی کردم!
بکارتم را که آتش زدم.
خود ارضایی را ترک کردم.
هم آغوشت که شدم.
هم صحبتیت را ترک کردم.
سیگار را که خاموش کردم.
الکل را سرکشیدم.
گشنه که شدم.
نوزادم را خوردم.
خیانت که دیدم.
رگت را بریدم.
رگت را که بریدم.
خونت را چشیدم.
تو را که کشتم.
خود را عقیم کردم.
تنها که ماندم.
خدا را فراموش کردم.
خدا را که فراموش کردم.
فاحشه شدم....
حالا تو بگو
من به هیولای کدام قصه شباهت دارم؟
-
کامنت اول بخونید خالی از لطف نیست
-
درد
هرچه خاموش تر
فریادش
بلندتر
-
اندکی صبر نینا
سحر نزدیک است
چرخ گردون ایستاده ام
سفت و محکم
منتظرم
به کام من بچرخی!!!
-
بیمارم مادر جان
میدانم، میبینی
میبینم، میدانی
میترسی، میلرزی
از کارم، رفتارم، مادر جان
میدانم، میبینی
گه گریم، گه خندم
گه گیجم، گه مستم
و هر شب تا روزش
بیدارم، بیدارم، مادر جان
میدانم، میدانی
کز دنیا، وز هستی
هشیاری، یا مستی
از مادر، از خواهر
از دختر، از همسر
از این یک، و آن دیگر
بیزارم، بیزارم، مادر جان
من دردم بی ساحل
تو رنجت بی حاصل
ساحر شو، جادو کن
درمان کن، دارو کن بیمارم ❤️❤️nina
-
و این جهان پر از صداى حركت پاه های مردمیست که همچنان که تورا میبوسند در ذهن خود طناب دار تورا میبافند [فروغ فرخزاد]
-
اینجا انتها زمین است...
درست لحظه ی مرگ انسانیت...
جایی که دست های مادران بوی خون می دهد...
بوی جنایت...
و آبهای راکدش طعم کودکانی را می گیرد که بی نفس خفه می شوند در خفقان این نکبت آباد!
-
من تمام هستیم را دامنی میکنم تا تو سرت را بر آن بنهی! تمام روحم را آغوشی میسازم تا تو در آن از هراس بیاسایی، تمام نیرویی را که در دوست داشتن دارم دستی میکنم تا چهره و گیسویت را نوازش کند، تمام «بودنِ» خود را زانویی میکنم تا بر آن به خواب روی
-
برای هیچ مذهبی ای دلیل نیاور!
با او مجادله نکن!
او جبهه میگیرد...
کسی که جبهه گرفت دیگر فکر آموختن نیست بلکه فکر پیروزی ست
تغییر دست خود شخص است نه دیگران
بگذار او خودش کنجکاو شود و عقایدش را نقد کند
تنها به او دو کلمه بیاموز
« شک_کن »
این آغاز تغییر است.
-
تکیه گاهی که بهشت زیر پایش نیست
اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند؛
و با وجود همه مشکلات, به تو لبخند زند تا تو دلگرم شوی
که اگر بدانی … چه کسی ،
کشتی زندگی را از میان موج های سهمگین روزگار به ساحل آرام رویاهایت رسانده است؛
“پدرت”را می پرستیدی؟؟؟ ❤❤nina❤❤
-
مردها هم هرزه میشوند
اما
ردپای فاحشگی شان را جامعه ای پاک میکند
که قانون را شرعا و عرفا
مردانه به خوردمان داده است. ای کاش در جامعه من بجای حجاب شرافت اجبار بود... ❤❤nina❤❤
-
باید زار زد به حال خودمان که تنها به حال خودمان فکر می کنیم..
هیچوقت نشد ثانیه ای خود را جای دیگری بگذاریم،هیچ گاه نشد درد کسی را لمس کنیم..
نه اینکه ندانیم چه دردیست که در اطرافمان جولان می دهد نه!!
می دانیم و سکوت می کنیم... ❤❤nina❤❤
-
نه گریه كردم ، نه شعری سرودم
سكوت كردم ، نگاه كردم ، بغض كردم ، بالش نرم و لحاف پر قوی ویترین مغازه پشت سرت هم فقط نگاه می كردند، همه رد می شوند ، خواب شیرینت را بهم نمیزنم ، فلاش دوربینم را روشن نمی كنم ، عكس می گیرم ، بخواب عزیزكم ، انسانیت هم خواب است ، فالی بر میدارم تا بی مشتری نمانی فال را باز میكنم می خوانم:
رسیدمژده كه ایام غم نخواهدماند
چنان نماند چنین نیز نخواهد ماند... ❤❤nina❤❤
-
-
رفته بودم خرید
دیدم قیمت شلوار بچه ها از بزرگترها بیشتره
پرس و جو کردم که چرا قیمتش بیشتره؟
معلوم شده بود بی انصافا واسه بچه ها قیمتش رو بردن بالاتر چون هرچقد هم قیمتش بالا باشه پدرومادرها مجبورن که بخرن
خیلی دلم گرفت با این حرفش
ما ادم بزرگها میتونیم خودمون رو متقاعد کنیم
واز نیازمون بگذریم ولی بچه ها رو نه....
خیلی سخته پدری شرمنده ی بچه هاش بشه:(
خواهش میکنم ازتون حواستون به بچه های مستضعفی که گوشه و کنار شهرمون هستند باشه مبادا غافل بشیم ازشون:(❤❤nina❤❤
-
روی تخت افتاده بود
اما لبهایش میخندید و شکر میگفت...
چشمان پر از مهربانی اش برق میزد
اما تَرکهای پاهایش بیانگر حرف دیگری بود...
به گمانم پاهایش صادق تر بودند...! ❤❤nina❤❤
-
اگه می خوای مستحق جهنم بشی کافیه که راحت توی رختخوابت دراز بکشی.
دنیای بی عدالتیه:
اگه قبولش کنی شریک جرمی ،
اگه عوضش کنی جلادی .... بوی تعفن زمین تا آسمونا رفته .❤❤nina❤❤
-
فراموشت كرده ام
مثل كودكی كه
میان كوچه پس كوچه های شهر
آواره است
و راه خانه اش را
گم كرده است
.
.
مثل پیرزن عصا به دستی
كه می گویند آلزایمر دارد
و همه ی گذشته اش را از یاد برده است .
.
فراموشت كرده ام
فقط
گاهی هنوز
نگرانت می شوم
"مراقب خودت باش نازنینم"❤❤nina❤❤
-
رسالت سنگ ها
از آغاز تاکنون،
هیچ نبوده ..
جز پراندن گنجشک ها!!
درست شبیه تو
وقتی،
می آیی به خواب من! ❤❤nina❤❤ شبــــــــــــبخیـــــــــــــر
-
بهترین حس دنیا. عزیزم اون نبض کف دستت
-
چه پیروزمندانه چشمانت جهل را به تمسخر میگیرند. ❤❤nina❤❤
-
دیر آمده ای موسی!!!
دوره ی اعجاز ها گذشته است،
عصای خود را به چارلی چاپلین بده تا کمی بخندیم... ❤❤nina❤❤
-
بـیـخـیـال ِ حـرف هـای ِ مـــَــردُم ... بـــیـا و مـرا بــبـ ــوس !
آنــها پـشـت ِ ســَـرِ خــــــُــــــدا هـم کـه خــُـداسـت حــرف مـی زنـنـد ... !!! واے بـهـ حـــال ِ مــــن و تـــــو ........ !❤❤nina❤❤
-
نقاشی اش خوب نبود
اما راهش را
خوب کشید و رفت... ❤❤nina❤❤
-
هرکس لایک کرد "مدیــــــــون" هست که کامنت بخونه. مخصوصاً آقایون.
-
مُدام، تهمت میزند
به عصمتِ آرزوهایَم...
شبی كه لكه اَش را
بر اندامم جا گذاشت... ❤❤nina❤❤
-
این عصر
چقدر غم انگیز است
انگار
در تمام قطارها و اتوبوس ها
تویی که دور می شوی ... ❤❤nina❤❤
-
مرا چه
می خوانی
آن زمان که از
انتظارت
تنها
خاطره ای چروکیده ام،
در آغوشم
می کشی؟
یا که
می گویی بیچاره ای
از دیرباز
است که
رهگذری دلش را
ربود... ❤ ❤ nina ❤ ❤