در حال بارگذاری
بالا
-
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
-
هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی/
الا بر آن که دارد با دلبری وصالی
-
از هَمچو تو دِلداری
دِل برنکَنم آری...
-
ز همه دست كشیدم
تا تو باشى همه ام
-
چگونِه گویَم
کِه تو نورِ جانِ مآیی
-
گر دلم
در عشق تو
دیوانه شد عیبش مکن ...
-
زتو کی توان جدائی
چو تو هست وبود مائی...
-
سخن عشق تو
بی آن که بر آید به زبانم/
رنگ رُخساره
خبر میدهد از حال نهانم ...
-
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست؟
-
یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
-
چه کرده ایی تو با دلم ؛
که ناز تو نیاز ماست !
-
دل را
قرار نیست
مگر در کنار تو..
-
جرمم این دان
که زِ جان،
دوست ترت میدارم...!
-
نگاه دار دلی را
که بردهای به نگاهی
-
عصر که میشود دلت میخواهد
یک چتر باشد و باران ببارد
و تمام جهان را قدم بزنی
کنارکسی که
تمام حواست را
پرت خودش کرده
-
طعنه زند مرا ز کین :
رو صنمی دگر گزین! /
در دو جهان یکی بگو؛
کو صنمی؟ کجا دگر؟
-
شعرم را خلاصه میکنم:
بغلم کن!
-
دلی که در دو جهان جز تو هیچ یارش نیست/
گرش تو یار نباشی جهان به کارش نیست
-
ببین ویران شده ام
بر باد رفته ام
از پای تا به سر در عشق غرقم!
دیگر حتی نمی دانم که آیا
زنده ام یا نه؟
چیزی می خورم یا نه؟
نفسی بر می آورم یا نه؟
سخنی می گویم یا نه؟
تنها می دانم که دوستت دارم...
-
دیگر با قرص خواب هم خواب به چشمانم نمی آید
پیش دکتر هم رفته ام...
خندید و تو را تجویز کرد :)
-
میخواستم كمی
فقط كمی!
دوستت داشته باشم
از دستم در رفت
عاشقت شدم...
-
چشمِ
مَستِ یارِ مَن
مِیخانه میریزد به
هَم
-
رسم عاشق كشی و شیوه شهر آشوبی/
جامه ای بود كه بر قامت او دوخته بود
-
ظلمِ شب را
شانهی دلدار میباید
که نیست!
-
خنده هایت
انگار آب سردی ست
روی دلتنگی های گُر گرفته ام
تا آرامم کند
تا بگوید که تو هم از دور بودنمان ناراحتی
تا لباس عاشقی را بپوشد و
معنا کند یک عمر با هم بودنمان را
خنده هایت
خنده معمولی که نیست جانم
تمام زندگی من است..
-
ناز کُنی؛ نَظر کُنی؛ قَهر کُنی؛ ستم کُنی
گر که جَفا، گر که وَفا، از تو حذَر نمیکنم!
-
او رفت
و
فصل تازه ای در راه است؛
"فصلِ سردِ داغ هایِ ندیدَنَش"
-
گفتی
نظر
خطاست
تو دل میبری رواست؟
-
-
-
-
تقدیم به همه لنزوریا
سلامت باشید
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-